دکتر ستار پروین، جامعهشناس و عضو هیأت علمی دانشگاه علامه طباطبایی درباره علل اجتماعی بروز طلاق عاطفی میگوید: در مفهوم طلاق عاطفی مقداری ابهام حاکم است و در کشورهای دیگر هم بار معنایی مشخصی ندارد. ولی اگر به لحاظ عرفی این مفهوم را بپذیریم، معنای آن این است که زوجین هنوز طلاق واقعی نگرفتند و زیر یک سقف زندگی میکنند ولی روابط آنها دچار تنش و تعارض است و از کمیت و کیفیت لازم برخوردار نیست. در نتیجه، ساختار بیرونی خانواده حفظ میشود اما درواقع از درون تهی است.
او با تأکید بر اینکه شاخصهیابی این مفهوم در میان خانوادهها چندان سهل و آسان نیست و به لحاظ سنجش واقعی میزان وقوع این اتفاق در خانوادههای ایرانی دچار مشکل هستیم، میافزاید: علتهای مختلفی در طلاق عاطفی دخیلاند که یکی از آنها موضوع همسانهمسری است که هم ازلحاظ تطابق ویژگیهای روانشناختی و هم ویژگیهای فرهنگی و خانوادگی زوجین مورد توجه قرار میگیرد. در واقع طبقه اجتماعی، فرهنگ و تحصیلات از جمله مواردی هستند که در بحث همسانهمسری مطرحاند و هرچه در ابعاد مختلف، زوجین به هم نزدیکتر باشند، یعنی از همسانهمسری بیشتری برخوردارند و احتمال کمتری دارد که دچار طلاق عاطفی شوند.
بهگفته پروین، هرچه زوجین از سلامت روحی، روانی و همچنین سلامت اجتماعی بیشتری برخوردار باشند، طبیعتاً زندگی مشترک باکیفیتتری را تجربه خواهند کرد. سرمایه اجتماعی زوجین و تعاملات سازندهای که با یکدیگر دارند نیز در این موضوع تأثیرگذار است که اساس آن مشارکت در نقشهاست. اینکه مثلا چقدر زوجین در امور خانه با یکدیگر مشارکت دارند یا چقدر با یکدیگر به سفر میروند. درواقع مشارکت و اعتماد زوجین نسبت به یکدیگر دو بعد اساسی سرمایه اجتماعی یک زندگی مشترک است.
هرچهقدر زن و شوهر نسبت به نیازها و مسائل یکدیگر آگاهی بیشتری داشته باشند، بیشتر میتوانند همدیگر را درک کنند و تعارضات کمتری بهوجود خواهد آمد. همچنین موضوع مهمی که در اصطلاح جامعهشناختی به عنوان نظم درونخانوادگی مطرح است نیز در طلاق عاطفی دخیل است. یعنی هرقدر زوجین به لحاظ ذهنی و لحاظ عینی، زندگیشان از نظم بیشتری برخوردار باشد، کمتر دچار طلاق عاطفی میشود که در این مورد همدلی و همفکری و همگامی زوجین با یکدیگر مطرح میشود.
نتایج تحقیقاتی در سطح شهر تهران نشان میدهد که بین عامل نظم درون خانواده یعنی همان متغیری که میزان همدلی و همفکری میان زوجین را میسنجد، با طلاق عاطفی رابطه بسیار قوی وجود دارد و پس از آن عامل ساختار قدرت در خانواده قرار میگیرد. ساختار قدرت در خانواده یعنی چه کسی در مورد مسائل خانواده تصمیمگیری میکند و آیا همه اعضای خانواده قادر به ارائه نظرات خود هستند یا خیر؟
بافت فرهنگی و اجتماعی
این جامعهشناس در بخش دیگری از صحبتهای خود به خاستگاه فرهنگی و اجتماعی بروز طلاق عاطفی در میان خانوادهها میپردازد و میگوید: طلاق عاطفی، بسته به بافت فرهنگی مناطق مختلف، متفاوت است و این تفاوت در خاستگاه فرهنگی، طبیعتاً بر علتهای بروز و همچنین میزان طلاق عاطفی در خانوادهها اثر میگذارد. به عنوان مثال در ایلام شکل طلاق عاطفی و نوع واکنشهای زوجین به آن با شهرهای بزرگی مانند تهران متفاوت است و در آن ساختار، زنان بیشتر نقش سازشگر را در طلاق عاطفی ایفا میکنند و به جای آنکه به طلاق واقعی و قانونی رو آورند ممکن است واکنشهای متفاوتی نسبت به آن نشان دهند و شاید آمار بالای خودکشی در میان زنان ایلام و آمار بالای میزان افسردگی آنان بیارتباط با موضوع طلاق عاطفی و بحران در روابط زناشویی نباشد.
در کشورهای دیگر ممکن است اصلاً طلاق عاطفی مطرح نباشد چون اگر دو نفر احساس کنند که دیگر عاطفهای نسبت به یکدیگر ندارند، به راحتی به زندگی مشترک خود پایان میدهند اما در جامعه ما طلاق عاطفی بسیار نمود دارد، به این دلیل که عنصر خانواده هنوز برای ما مهم و حیاتی است.
نمود بیشتر در طبقات متوسط و بالا
با توجه به تحقیقات صورتگرفته، در قشر سنتی جامعه این موارد کمتر اتفاق میافتد و در طبقات متوسط و بالا بیشتر نمود داشته است. همچنین بین شرایط نامساعد اقتصادی خانواده و طلاق عاطفی رابطه معناداری مشاهده نشده است و به همین دلیل میبینیم که حتی در طبقات پایین جامعه که درآمد کمتری دارند، میزان طلاق عاطفی کمتر از اقشار طبقه بالا و متوسط است.ستار پروین ادامه میدهد: شاید درستتر این است که ما شرایط اقتصادی را به عنوان یک عامل فرعی در بروز طلاق عاطفی در نظر بگیریم نه عامل اصلی. البته این به معنای آن نیست که خانوادهای که شرایط اقتصادی مناسب ندارد، دچار طلاق عاطفی نمیشود بلکه عوامل اصلی دیگری در این مسأله دخیلاند.
ظهور خانواده مدرن
عضو هیأت علمی دانشگاه علامه طباطبایی همچنین یادآور میشود که تغییرات اجتماعی و افزایش آزادیهای فردی زنان موجب تغییر ساختارهای خانواده و ایجاد مطالباتی در زنان شده است. نقطه تعارض این تغییرات زمانی است که مردی با تفکرات سنتی با انتظارات تغییریافته زن خانواده مخالفت کند و به راحتی آن خواستهها را قبول نکند و این موضوع زمینهساز مشاجرات بسیاری در میان خانواده شود.
شبکههای اجتماعی، علت یا معلول؟
یکی از کانونهای تعارض و تصمیمات خانواده امروز ما شبکههای اجتماعی است، یعنی زوجینی که به لحاظ فیزیکی و روانی ارتباط نزدیکی با یکدیگر ندارند، تلاش میکنند نیازهای برآوردهنشده خود را در فضای دیگری به جز خانواده جستوجو کنند. البته بسیاری، فضای مجازی را به عنوان یکی از پیامدهای مشکل در روابط زن و شوهر میدانند یعنی وقتی که فضای خانواده سرد باشد، زوجین به فضای مجازی رو میآورند و سعی میکنند خود را با آن سرگرم کنند. به عبارتی، شبکههای اجتماعی هم میتواند نقش علت را بازی کند و هم نقش معلول و در موارد مختلف، این عامل متفاوت است.
این پژوهشگر خاطرنشان میکند: برای طلاق عاطفی زمان مشخصی نداریم اما بیشتر اختلافات در سالهای اولیه زندگی مشترک بهوجود میآید و زوجین وارد دنیای جدیدی با نقشها و هنجارهای متفاوت میشوند و تعارضات و مسائل از همان ابتدا خود را نشان میدهند اما همیشه باید آماده دفاع در برابر طلاق عاطفی باشیم و مهارتهای دفاع را قبل از ازدواج آموزش ببینیم.
نادیده گرفتهشدن زنان
شهره روشنی، دانشآموخته مقطع دکترای رشته مطالعات زنان دانشگاه تربیت مدرس نیز با رویکردی روانشناسانه نسبت به موضوع طلاق عاطفی میگوید: در تحقیقاتمان، علل و شرایط میانجی بروز پدیده طلاق عاطفی در میان زن و شوهرها را بررسی کردیم. شرایط علّی درواقع به شرایطی اطلاق میشود که مربوط به رابطه میان زن و شوهر است و شرایط میانجی شرایطی خارج از رابطه مثل تاریخچه زندگی، شغل و وضعیت اقتصادی و… است.
او درباره نتایج بررسیهای خود میگوید: در مجموع متوجه شدیم که طلاق عاطفی در نگاه زنان، نادیده گرفتهشدن است. یعنی زنها نوعی نادیده گرفتهشدن را حس و تجربه میکنند و این امر در سه حوزه نیازها، نظرات و انتظارات است. اگر بهصورت جزئیتر و دقیقتر درباره علتها بحث کنیم باید به شرایط انتخاب همسر هم اشاره کنیم. بسیاری از زنانی که دچار این مشکل در رابطه با همسرشان شدند، اعتقاد داشتند که اصلاً در انتخاب همسر اختیار نداشتند و شرایط انتخابِ درست برایشان فراهم نبوده است.
او میافزاید: بعد از موضوع انتخاب همسر که علتی ریشهای در این موضوع است، وارد روابط زوجین میشویم. نادیده گرفتهشدن نیازهای عاطفی و بیتوجهی همسر، عدم همدلی و همراهی، رفتارهای خشونتآمیز یا آزاردهنده همسر، عدم صرف وقت با یکدیگر، نارضایتی جنسی و اختلال در ارتباطات کلامی، بیاعتمادی، سلب آزادیهای مشروع زن، ناهماهنگی زن و شوهر (عدم تناسب فکری و اعتقادی و عدم تناسب فرهنگ خانوادهها)، عدم تعادل روحی همسر، وابستگی غیرمتعارف مرد به خانواده خود، عدم احساس مسئولیت مرد، مغایرت انتظارات زن با واقعیت زندگی. اینها شرایط علّی طلاق عاطفی در میان خانوادهها هستند که بر روابط زن و شوهر اثرگذار است.
عوامل میانجی
روشنی عوامل میانجی طلاق عاطفی را بیشتر موضوعاتی زمینهای و فردی میداند که رابطه غیرمستقیم اما تأثیرگذار در طلاق عاطفی دارند و از جمله آنها میتوان به اعتیاد یا چندهمسری مرد یا وضعیت اقتصادی اشاره کرد.
روشنی در ادامه میگوید: در مصاحبهای که با زنان داشتیم، عامل اصلی طلاق عاطفی را بیشتر در مردان میدیدند ولی وقتی از این زنان می پرسیدیم که نظر همسرتان درباره علت طلاق عاطفی چیست، بیشتر زنان به ایرادهای خود در زندگی مشترک اشاره میکردند اما بعد از آن این نکته را به ما میگفتند که دلیل این رفتارشان با همسر، صرفاً واکنشی به برخی ویژگیها و رفتارهای آنها بوده است. به عبارتی رفتارهای نادرست بیشتر زنان، بهزعم خودشان واکنشی به کوتاهیها و رفتارهای نادرست همسرشان است.
راهبردهایی که به علت تبدیل میشوند
این پژوهشگر یادآور میشود: اصلاً نمیخواهم بگویم که زنان کاملاً بیتقصیرند اما گویا آنها انتظارات و نیازهایی دارند که در این رابطه تأمین نمیشود و بسته به اینکه در مواجهه با این شرایط، چه راهبردی را انتخاب میکنند، گاهی خودشان مقصر واقع میشوند و در رابطه کوتاهی میکنند که این راهبردهای نادرست زنان، به مرور زمان به مشکل دامن میزند و وضعیت را بدتر میکند.
او درباره استراتژیهای مقابلهای زنان میگوید: راهبردهای زنان و پیامدهایی که در پی آن دارد، به بازتولید اختلالات ارتباطی میان زوجین کمک میکند و به اینصورت تبدیل به شرایط علّی بروز طلاق عاطفی میشود. بنابراین راهبردی که قرار بوده است از بینبرنده علت طلاق عاطفی شود، خود در جایگاه یکی از علتهای طلاق مینشیند.
روابط خارج از چارچوب خانواده
این پژوهشگر درباره واکنشهای متفاوت زنان و مردان نسبت به طلاق عاطفی میگوید: مردها هم وقتی در این شرایط قرار میگیرند واکنشهای عاطفی دارند حالا ممکن است این واکنشها در زنان بارزتر باشد و در مردان نوعی «در درون خود رفتن» بهوجود آید که ممکن است شرایط علّی بدتر دیگری را بازتولید کند. خاصه در روابط خارج از چارچوب خانواده، با نمونههایی مواجه شدیم و این روابط را در مردان هم بهصورت شرایط علّی دیدیم، هم به صورت پیامد.
این شرایط در مورد زنان هم مصداق دارد. متأسفانه روابط خارج از چارچوب خانواده در طلاق عاطفی بسیار رواج پیدا میکند و این در مردان و در زنان مشترک است. البته در زنان، با نمونهای مواجه نشدیم که این روابط، علت طلاق عاطفی باشد بلکه پیامد بوده است. ازطرفی در گفتوگو با این زنان متوجه میشدیم که وقتی زن، مرد دیگری که با او آشنا شده است را توصیف میکند، از عبارات و ویژگیهایی صحبت میکند که او قبلاً به عنوان نقاط ضعف همسرش بیان کرده بود. یعنی خلأهایی در همسرش هست که جایگزین آن را در دیگری میبیند و به او وابسته میشود.
برچسبها: مشکلات خانواده
+ نوشته شده در دوشنبه دوم مرداد ۱۳۹۶ساعت 9:49 توسط کمال الدین نیک رفتار خیابانی |
همه چیز درباره ازدواج...
ما را در سایت همه چیز درباره ازدواج دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : weizdivajpo بازدید : 210 تاريخ : شنبه 7 مرداد 1396 ساعت: 19:26